سفارش تبلیغ
صبا ویژن

و شاید تاریکی شب

میدوزم شادی را به غم زیاد را به کم درخت را به ریشه گاهی را به همیشه ستاره را به آسمان زمین را به کهکشان کهنه را به نو و . . . خودم را به تو...

غمگینانه

ایستاده ام
در اتوبوس
چشم در چشم های نا گفتنی اش.

یک نفر گفت:
«آقا
جای خالی
بفرمایید»

چه غمگنانه است
وقتی در باران
به تو چتر تعارف می کنند.

شاعر : گروس عبدالملکیان




+ نوشته شده در یکشنبه 92/2/1 ساعت 10:57 عصر توسط نگین |  نظر