سفارش تبلیغ
صبا ویژن

و شاید تاریکی شب

میدوزم شادی را به غم زیاد را به کم درخت را به ریشه گاهی را به همیشه ستاره را به آسمان زمین را به کهکشان کهنه را به نو و . . . خودم را به تو...

اشک هایم

پرده ای سفید از انتظار بر پنجره ی چشمانم کشیده شده است

 که حاصل آن خیال خام و واهی اس

اما دل دروغ نمیگوید

نمیدانم

 شاید دل هم دروغگوست

که هر لحظه هشدار دیداری تازه را میدهد

و گل امیدی در وجودم میکارد

اما هر بار اشکهایم گل امیدم را آبیاری میکند

تا نور دیداری دوباره

گل آرزوهایم را در ذره ذره ی وجود م بارور سازد

سالهاست که در انتظار نشسته ام




+ نوشته شده در دوشنبه 91/4/26 ساعت 11:54 عصر توسط نگین |  نظر